پانوشتی بر کروناپاندمی (7) A Footnote Of Covid-19 Pandemic
ایجاد نظمی نوین برای دهکده جهانی -
اما شاید پرسشی که در اینجا به اذهان پرسشگرمان متبادر گردد چنین باشد؛
"هدف از قربانی شدن اقتصادهای خرد و سیطره اقتصاد کلان برعرصه بین الملل چه بود!؟"
پاسخ بسیار ساده است؛
سابقاً
درطی مقالات متعددی -که ازاردیبهشت 1390 لغایت اسفند 1398 نگاشته شد-
صحبت از یک دولت و حکومت آخرالزمانی شد(حکومت ابلیس-دجال) که مطابق جمیع
پیشگوئی های ادیان(ابراهیمی و غیرابراهیمی) موعد آن پیش از تشکیل دولت
فراگیر الهی -که توسط مهدی و مسیح علیهماالسلام برپاخواهد شد- خواهد
بود.
در این پادشاهی تاریک و سیاه آخرالزمانی، فرمانروایان شرارت و
مدعیان خدائی(ابلیس-دجال-سفیانی) برای اینکه بتوانند بسادگی هرچه تمام تر
برجامعه جهانی حکومت نمایند، می بایست که ابتداء به یک هماهنگی و نظم
اقتصادی یکپارچه درسراسر جهان دست یابند تا بتوانند بدان وسیله برتوده ها
حکومت نمایند چراکه اقتصاد اصلی ترین عامل برای هدایت جوامع و عموم مردم
است:
شما به آب و نان نیاز دارید!؟
شما به امنیت نیاز دارید!؟
شما به آرامش و آسایش نیاز دارید!؟
شما به سرپناه نیاز دارید!؟
شما به تشکیل خانواده(داشتن همسروفرزند) نیاز دارید!؟
شما به خدمات درمانی-پزشکی نیاز دارید!؟
شما به تفریح، گردش و مسافرت نیاز دارید!؟
و و و .... پایه و مبنای تامین تمامی این نیازها و خواسته های بشری برروی واژه اقتصاد بنا شده است، بنابرین زمانی که شما جریان اقتصاد و نبض بازاربین الملل را به شکل یکپارچه دراختیار خود داشته باشید براحتی بر مردم فرمانروائی و حکومت می کنید!
یک دهکده هنگامیکه چند پزشک، چند معلم، چند کاسب، و صنوف و مشاغل متعدده داشته باشد، مردمش خوب حرف کدخدا را نمی فهمند، اما زمانیکه همین دهکده یک پزشک، یک معلم، یک کاسب داشته باشد که سرنخ تمامی آنها نیز دردست کدخداست، آنوقت است که ملت بخوبی کدخدا را درک نموده و حرفهای او را می فهمند!!!!!
در این خصوص مثالی میزنند که باید با جان و دل بدان توجه کنیم ؛
«
در یک جزیره دور افتاده در " آرک آلاسکا " حدود 5-4 خواربارفروشی و اغذیه
فروشی و بار و کافی شاپ و غیره وجود دارد که متعلق به چندین مالک مختلف
است...
"جانی" و "ادی" به همراه خانواده هایشان مالک یکی از این چهار-
پنج فروشگاه دایر در این جزیره دور افتاده هستند اما مردم این جزیره به
دلیل خوی خودخواهانه، روحیه پرخاشگری و برخوردهای تحقیرآمیز ادی و جانی،
دلِ خوشی از آن دو ندارند و تا جای ممکن سعی می کنند که از این دو نفر آدم
نکبت خریدهای خود را انجام ندهند و حتی از روبرو شدن با آن دو موجود خبیث
بیزارند. اما اد و جان پس از مدتی با اجرای شگردها و ترفندهای مختلف تمامی
فروشگاههای دایر در جزیره را مال خود می کنند و صاحب و مالک انحصاری تمامی
اقتصاد آن جزیره می گردند. و از آن به بعد است که مردم جزیره ناگزیرند برای
تامین مایحتاج خود برخوردهای تحقیرآمیز ادی و جانی را تحمل کنند، و هرچه
آنها می گویند اطاعات نمایند و به بردگان مطیع آن دو خبیث تبدیل شوند وگرنه
در غیر این صورت ناچارند که آن جزیره را ترک نمایند.
حال شما تصور کنید که این جزیره دورافتاده کره زمین باشد!!! "
« پایان بخش سوم »
نظرات
ارسال یک نظر